دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ |۲۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 25, 2024
کد خبر: 414507
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۶:۱۴
آیت الله حاج شیخ عبدالله محمدی

حوزه/ آیت‌الله عبدالله محمدی یكی از روحانیونی بود كه نقش اصیل دینی و انقلابی گری خود را به خوبی ایفا كرد. وی چه در پیش از انقلاب و چه پس از آن خود را چون سربازی در خدمت اسلام و موظف به نگهبانی و پاسداری از آرمان‌های آن می‌دانست كه این وظیفه محدود به مكان و زمان خاصی هم نبود.

به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، آنچه در پی می آید، نیم نگاهی به سرگذشت یکی از مجاهدینی است که بر بالای منابر علم و دین، به روشنگری اذهان مردم علیه حکومت پهلوی پرداخت تا توده های انقلابی مردم با کمک او و دیگر روحانیون، قطره قطره جمع گردند و دریایی طوفانی بسازند که به یکباره انقلابی بزرگ و جهانی را در سال 1357 رقم بزنند. آری، انقلاب اسلامی ایران، حاصل مجاهدت‌های فراوان مردم این سرزمین از اقشار و اقوام گوناگون است. اما پر واضح است که در به ثمر رسیدن این انقلاب، روحانیت نقشی مثال‌زدنی ایفا كرده است؛ همانگونه كه در تثبیت و بقای آن تلاش‌های بی‌نظیری مبذول می‌دارد. به دلیل ویژگی منحصر به فرد انقلاب یعنی اسلامی بودن، این روحانیت بود كه به آگاهی‌بخشی، سازماندهی و بسیج نیروهای مردمی همت می‌گماشت و با تعلیم و ارشاد نسل‌های نوخاسته، آنها را به سوی مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی سوق می‌داد.

*دوران کودکی

آیت الله حاج شیخ عبدالله محمدی در حدود ۱۳۰۲ هجری شمسی (۱۳۴۴ هجری قمری) در روستایی به نام کلایی(دهنو قدیم) متولد گردیدند و رشد و نشو و نمای ایشان، در روستای غیب اللهی بخش علامرودشت از توابع شهرستان لامرد فارس صورت پذیرفت.تولد ایشان در یک خانواده ی متدین و مذهبی و در عین حال مستضعف صورت گرفت و همه ی اهل خانواده علاقمند به مراسم دینی و مذهبی بودند.

*اشتیاق فراوان به حفظ قرآن

ایشان خود می گوید: در زمان طفولیت به فراگیری قرآن و احکام دینی بسیار علاقه مند بودم. اشتیاق فراوانی داشتم که مرا به مکتب خانه بفرستند، ولی به علت اینکه پدرم بی بضاعت بودند در این امر مسامحه می کردند. لیک خیلی علاقه داشتم من در آن زمان ملای محلی و بچه مکتبی ها را می دیدم غبطه  می خوردم تا این که در سال ۱۳۱۴ هجری شمسی که در حدود ۱۲ ساله بودم، در همان روستای غیب اللهی که محل رشد و تربیتم می باشد، یک وقت نشسته بودیم موقع ناهار بود. پدرم گفت: بعد از ناهار، برای مکتب و خواندن درس قرآن، پیش ملا حاجی صالحی در روستای کلایی بروید. من این را که شنیدم بسیار خوشحال شدم و از شدت خوشحالی، میل و اشتهایم برای غذا از بین رفت.

دو سه ماه از تشکیل مکتب گذشته بود به مکتب خانه رفتم و همان روز اول از الفبا شروع کردم و سپس به فراگیری عم جز (جز سی ام قرآن) مشغول شدم تا به آنجایی رسیدم که دیگران از دو سه ماه پیش، درس عم جز از قرآن را آغاز کرده بودند. عم جز را قبل از همه ختم کردم بعد هم همان گونه که در مکتب و در زمان قدیم موسوم بود، قرآن را ختم کردم.

مرحوم ملا حاجی صالحی (ره) که حق معلمی بر گردن من دارد، در منزل شخصی اش مکتب داری می کردند. بعد از مدتی، به علت مشکلاتی که برایشان ایجاد گردید، مکتب داری را ادامه ندادند. سپس پدرم مرا به برای ادامه ی تحصیل سواد فارسی پیش میرزا علی میرزا زایر محمد امین فرستادند. در آن زمان وضعیت زندگانی پدرم بهتر شده بود.

آیت الله محمدی مدتی به همراه خانواده از «علامرودشت فارس» به آبادان و خرمشهر می روند  و دوباره به زادگاهشان برمی گردند، در این زمان وی به پیشنهاد معتمدین محل، مکتب خانه ای را در زادگاه خود تاسیس می کند. در خاطرانشان نقل می کند : در مدتی که مکتب داری می کردم، از هر روحانی که به محل ما می آمد، استفاده علمی و درسی می کردم و از او می خواستم که جامع المقدمات را برایم تدریس کند. در مدت دوسالی که مکتب داری می کردم همزمان جامع المقدمات و سیوطی و شرح قطر را خواندم و  بعد تصمیم به عزیمت به نجف گرفتم.

*نهضت اسلامی امام خمینی)ره)

مرحوم آیت الله محمدی همزمان با تحصیل در نجف برای تبلیغ به خرمشهر هم می  آمدند و در این شهر علاوه بر تبلیغ در حوزه علمیه خرمشهر نیز به فعلیت می پرداخت. ایشان که در آن سالها در نجف به سر می برد، پس از شنیدن خبر واقعه فیضیه دست به انتشار اعلامیه از سوی خود می زند و آنها را از طریق مسافران به ایران می فرستد. اما باز هم به این موضوع اکتفا نمی کند و راهی خرمشهر می شود و اعلامیه ها را با خود به ایران می آورد و در خرمشهر منتشر می کند. خاطرات ایشان از تلاش برای تعطیلی بازار آبادان در پی واقعه 15 خرداد هم شنیدنی است. آیت الله محمدی در روزهای تبعید امام (ره) به ترکیه به نجف باز می گردد و توفیق می یابد که در روزهای رورد امام به نجف از ایشان استقبال کند و در اولین جلسه تدریس ایشان حضور یابد. فصل دوم با شرح خصوصیات حضرت امام و شرح جریان اخراج ایرانیان از عراق پایان می پذیرد

آیت‌الله عبدالله محمدی در مرداد ۱۳۵۷ش با ایراد سخنانی در مسجدالنبی خرمشهر، رژیم را به شدت مورد انتقاد قرار داد و پس از پایان این سخنرانی مردم دست به تظاهرات گسترده زدند که به درگیری آنان با نیروهای نظامی انجامید.

متعاقب آن وی شبانه دستگیر و به تهران منتقل شد، پس از آن جلسه‌ای با حضور روحانیت مبارز خرمشهر تشکیل و در آن نسبت به دستگیری او اعتراض کرده و خواستار بازگرداندن وی به خرمشهر شدند. مأموران رژیم با این درخواست مخالفت کردند و اقدامات وی را خلاف موازین قانونی دانستند، ادامه‌ اعتراضات باعث شد تا چندی بعد آزاد گردد.

ایشان به امر امام(ره) در روزهای اولیه انقلاب اسلامی، به سمت امامت جمعه خرمشهر منصوب شدند و پس از اشغال خرمشهر از سوی امام به امامت جمعه و نمایندگی ایشان در ایلام منصوب شدند و پس از درگیر شدن این استان در کوران جنگ، این عالم مجاهد با مقاومت مثال زدنی و شجاعت خیره کننده خود در این شهر ماند و به همین دلیل مردم این شهر نیز به رغم همه حملات دشمنان و بعثی ها در این شهر مقاومت کردند زیرا مشاهده می کردند که این عالم مجاهد با چه شجاعتی در این شهر حضور دارد.

*ماجرای تأسیس حوزه علمیه ایلام

در سال 60 که به ایلام رفتم این شهر فقط هفت یا هشت طلبه داشت که در یک منزل اجاره ای سکونت داشتند و مدرسه ای وجود نداشت.

در آن زمان دو میلیون تومان که پول زیادی بود، به استان ها داده شد، جهت تأسیس و تجهیز مدارس. سال دوم حضورم در ایلام بود که گفتند چنین بودجه ای وجود دارد و این دو میلیون تومان در اختیار استاندار است.

با استاندار هماهنگ کردیم و به جستجوی زمین مناسب برای آن پرداختیم. شخصی در آنجا به نام آقای مهدی بی طرف که آدم متدینی بود به من گفت؛ پدرم وصیت کرده در زمینش مسجدی یا بنایی مانند مسجد ساخته شود. این زمین هزار متر مربع بود و ظرفیت آن را داشت که هم مسجد هم حوزه علمیه در آن ساخته شود. گفتم ما در این زمین هم مسجد درست می کنیم و هم مدرسه می سازیم تا به وصیت پدر شما عمل شده باشد. با همت و تلاش افراد زیادی مدرسه و مسجد ساخته شد و بنده مدت ده سال در آن مدرسه تدریس کردم.

کار من در این مدتی که در ایلام بودم خیلی زیاد بود. هم امام جمعه بودم و هم تدریس می کردم، هم به مشکلات مردم رسیدگی می کردم و هم باید جهت دیدار با رزمندگان به جبهه ها می رفتم. لذا از شورای مدیریت حوزه علمیه قم تقاضا کردم که اشخاصی را به عنوان مدرس به ایلام بفرستند. از طرف دیگر جهت تأمین شهریه طلبه ها از حضرت امام تقاضا کردم که کمک کنند. نماینده ایشان هم ماهانه شصت هزار تومان به شهریه طلبه ها اختصاص داده بودند.

*روایت آیت‌الله عبدالله محمدی از بیعت مردم ایلام با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای

در بخشی از خاطرات خود درباره بیعت با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پس از رحلت حضرت امام می‌گوید: امام خمینی در عصر خویش بی‌نظیر یا کم‌نظیر بود. ایشان همه ابعاد انسانی را در خود داشت و از علم و تقوا و سیاست و زهد بالایی برخوردار بود. بعد از پیروزی انقلاب به مدت 10 سال در میان مردم بود و به آن‌ها برکت داد و انقلاب را تثبیت کرد. بعد از فوت حضرت امام، نمایندگان خبرگان جلسه تشکیل دادند تا اینکه این امت بدون رهبر نباشد. نمایندگان خبرگان، آیت‌الله خامنه‌ای را علی‌رغم میل ایشان به رهبری انتخاب کردند.

در واقع انتخاب بسیار عالی و بجایی بود، زیرا گرچه حضرت امام کم نظیر بود و مانند ایشان وجود نداشت، اما آیت‌الله خامنه‌ای در میان همه علما و مجتهدین حاضر، واجد شرایط رهبری بود. ایشان از جهت علمی مجتهد و از نظر سیاسی هم صاحب نظر و سیاستمدار بود. در شجاعت هم شبیه امام بود و از نظر مدیریت هم اشخاص دیگر مانند ایشان نبودند. در زهد و تقوای ایشان همین بس که هر چهار فرزند ایشان طلبه و روحانی هستند و دنبال دنیا و مال دنیا و ریاست و پست و مقام هم نیستند. آنان در خانه های معمولی زندگی می‌کنند. در مجموع انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای جهت رهبری انقلاب بسیار شایسته و بجا بود و ایشان با رأی بالایی انتخاب شدند و امت هم بدون رهبر و سرپرست نماند.

بعد از رحلت امام و انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری، مردم از سراسر کشور به تهران می رفتند، هم به مرقد امام، که البته هنوز قبه و بارگاهی نداشت و هم به بیت رهبری می‌شتافتند تا با ایشان بیعت کنند. ظاهراً بعد از چهلم امام بود که ما از ایلام با دفتر ایشان تماس گرفتیم و گفتیم می خواهیم همراه مردم ایلام نزد رهبر انقلاب بیاییم. آنها هم به ما وقت دادند و گفتند تا حدود 6۰۰ نفر می‌توانند بیایند. از شهرهای مختلف استان جمع شدیم و به تهران رفتیم. ملاقات ما در محوطه ریاست جمهوری بود که آن زمان هنوز حسینیه امام خمینی ساخته نشده بود و بعدها در همان مکانی که ما ملاقات کردیم، همان جا حسینیه امام خمینی(ره) را بنا کردند.

وقتی وارد ساختمان شدیم، دیدم یک آقای روحانی نزد من آمد و بعد از سلام و علیک و مصافحه گفت: مرا می شناسی؟ گفتم: به نظرم شما آشنا هستید، آیا در ایلام خدمت شما رسیدم؟ گفت: بله، من محمدی گلپایگانی هستم. ایشان رئیس دفتر آیت‌الله خامنه ای شده بود. آقای محمدی گلپایگانی به من گفت که شما وقتی صحبت می کنی، حضار را معرفی کن و بگو که از چه شهرهایی آمدند.

وقتی آیت‌الله خامنه‌ای تشریف آوردند و نشستند، ابتدا من صحبت کردم و رحلت امام را تسلیت گفتم و عرض کردم از یک جهت داغدار و مصیبت زده هستیم که امام امت را از دست دادیم و از جهت دیگر خوشحال هستیم که شخصیت بزرگواری مثل حضرتعالی جانشین ایشان شده است. گفتم که مردم ایلام در فقدان امام عزاداری کردند و اکنون با شور و شوق در اینجا حاضرند. بعد از معرفی من، آیت‌الله خامنه‌ای هم سخنرانی کردند و به مردم خوش آمد گفتند و یکی از خاطرات به یادماندنی ما این دیدار بابرکت بود.

* غروب غم انگیز

عاقبت، آیت الله عبدالله محمدی پس از عمری مجاهدت در راه ترویج احکام اسلام، در سن ۹۴ سالگی ، در تاریخ هشت اردیبهشت 1396 وفات نمود. پیکر پاک آن عالم پارسا پس از تشییع باشکوه ، در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) دفن گردید.

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha